آیا با از کاشی مشکل دارید؟ بیا حرف بزنیم

در دورهٔ تیموری سبک مغول همچنان دنبال شد و در بعضی موارد سطح زیر مقرنس وسیع و برای زینت سطوح مقرنس نصب شده بیشتر از کاشی و موزائیک استفاده شد. در آجر کاشی وسط با خط جلی برجسته لفظ «یا احد» نوشته شده است. خط سوم در جریان مشروطه مشهد، میرزا حبیبالله مجتهد بود که با احتیاط با هر دو گروه رابطه داشت و بهطور کامل هیچکدام از دو جریان را پذیرا نبود. میرزا تقیخان حکومت مشترک ایران و عثمانی بر شهر را مطرح کرد اما با مخالفت عثمانیان و مواجه شد و ضمناً روسیه و انگلیس هم تمایلی به روی دادن آن نداشتند. از عکاسان سرشناس دوره قاجار میشود به ملک قاسم میرزا، آقا رضا خان اقبال السلطنه , آنتوان سوروگین، میرزا ابراهیم خان عکاس باشی نام برد. این پروژه ابرسانی از اقدامات مهندسی ممتاز دوره صفویه است. البته این بدان معنا نیست که ایرانیان سبک لباس سنتی خود را ترک کرده بودند. در حالی که نقاشی بیشتر اشیای بیجان در دوران قاجار بسیار طبیعی بنظر میآید اما سبک قاجارها در نقاش انسانها بیشتر ایدئالیستیک بودهاست. بیشتر این نقاشیها توسط مهر علی، نقاش دربار قاجار کشیده میشدهاست. از نامعمولترین نقاشیها در دوران قاجار، نقاشی از زنان بودهاست.

در جامعهای بهشدت سنتی، کشیدن نقاشی از زنان آن هم با پوششی نسبتاً کمتر از پوشش متوسط زنان جامعه امری عجیب در جامعه ایران زمان قاجار بنظر میرسد. برای مثال پوشش معمولی زنان جامعه در دوران قاجار چادر بودهاست که با نقاشیهای بازمانده از پوشش زنان آن دوره متضاد است. برای مثال ایرانیان با خلق سبک نستعلیق باعث شکوفایی خوشنویسی با این الفبا شدهاند که امروزه در بسیاری از زبانهای غیر عربی کشورهای جنوب آسیا مانند کشمیری، اردو و شاه مکهی پنجابی استفاده میشوند. برای مثال از فتحعلیشاه در شرایط گوناگون نقاشیهایی ترسیم شدهاست که مثلاً یکی از آنها شاه را به شکل یک جنگجوی زرهپوش و دیگری به شکل یک نجیبزاده که در حال بو کردن گل است ترسیم کردهاند در حالی که شکل شاه در این نقاشیهای گوناگون دارای فرق چندانی نیست و فرقهای جزئی موجود مربوط به سلیقه نقاشهای گوناگون بودهاست. یکی از دلایل آن نیز روابط دیپلماتیک نسبتاً قدرتمندی بود که شاهان قاجار با کشورهای اروپایی برقرار کرده بودند. به امر خان بخارا "عبدالمومن شیبانی" در سال ۹۷۷هق یک قسمت چهارخانههای پوشش که افتاده بود دوباره ساخته شد و قسمتهای زیادی کاشیهای ستونهای مارپیچی آن فرو ریخته که حدود سی سال قبل توسط متخصصین هندی جهت جلوگیری از فروریزی بیشتر آن تحکیماتی صورت گرفته، اما طی سالها جنگ خسارات شدیدی برآن وارد گردیده از جمله یک قسمت از کاشیهای از گنبد در اثر اصابت موشک تخریب شده که در سال ۱۳۷۵ دوباره ترمیم شد و حال نیز در حال ترمیم دوباره است.

گرایش آن زمان جامعه ایران بیشتر به لباسهای سنتی بود و این را میتوان در نقاشیهای فتحعلیشاه و محمد شاه دید. هنر اروپا در آن زمان تحت تأثیر واقع گرایی (رئالیسم) بود و تأثیر آن بر هنر ایران را میتوان در ترسیم اشیاء به ویژه توسط هنرمندان قاجاریه مشاهده کرد. اما بعدها با افزایش نفوذ فرهنگی غرب، قاجارها به لباسهای سبک غربی روی آوردند که نمونه آن ناصرالدین شاه است که معمولاً در تصاویر و نقاشیها لباس نظامی سبک غربی بر تن دارد. گرچه این نقاشیها در دورانهای مختلف زندگی شاهان قاجار کشیده میشده اما همگی روی ویژگیهای متمایز هر یک از شاهان تأکید میکردهاند. گرچه از الفبای عربی در گستره بزرگی در منطقه استفاده میشود اما ایرانیان تلاش گستردهای برای مالکیت بر این الفبا انجام دادهاند. نفوذ اروپاییان به ویژه در نقاشیهای رنگ روغن به خوبی دیده میشود. نقاشیهایی از شاهزادگان غیر مهم قاجار (که تعدادشان هم کم نبود)، نوهها، خواهرزادگان و برادرزادگان حاکمان و شاهان معاصر یا پیشین کشور نیز گرچه معمول نبود ولی در میان نقاشیهای دوران قاجاریه دیده میشد.

ترسیم افراد غیر پادشاه نیز جایگاه مهمی در هنر دوره قاجار دارد. این سبک به ویژه در ترسیم افراد خاندان پادشاهی قاجار که در آن نقاش، عناصری را درون نقاشی به دلخواه جای داده دیده میشود. در آن زمان، ارتباط با کشورهای اروپایی سبب تأثیراتی بر فرهنگ ایرانی به ویژه بر هنر خاندان پادشاهی و نجبا گردید. خوشنویسی بخش جداییناپذیر هنر ایرانی است. اما نابودی هنر دولتی در این دوره باعث پاک شدن آن از تاریخ هنر ایران نشد و پیامدهای آن از دو راه هنر مدرن در ایران را تحت تأثیر قرار داد: هنر بازاری و قهوهخانهای بعدها راه را برای برداشت آزاد از خود توسط هنرمندان مکتب سقاخانه و ارائه یک مکتب اصیل ایرانی باز کرد؛ و نقاشی سبک اروپایی مورد توجه در دربار قاجار باعث ورود هنرمندان نوگرا به بازار هنری ایران و تبادل فرهنگی ایشان با جریانهای اروپایی شد. این دو از جمله گروهی از هنرمندان دانشآموخته ایرانی در روسیه و گرجستان، و ساکن تبریز، بودند که نقش مهمی در سیر روند مدرن شدن هنر در ایران داشتند، اما نقششان در طول تاریخ به دلیل ارتباط آذربایجان با روسیهٔ تزاری و شوروی کمتر مورد بررسی قرار کاشی فخار رفسنجان گرفت. با مرگ کمالالملک در ۱۹۴۰ میلادی، نزدیک به بیست سال طول کشید تا مکتب نو-سنتگرای «سقاخانه» جای مکتب وی را بگیرد.